گاه بشنو از نی و گاهی ز دل
اشک از نی باشد و مشکش ز دل
این نوای نی، گل افشان می کند
وای بر دل، دیده گریان میکند
بگذر از نی ، من حکایت میکنم
و ز جدایی ها شکایت می کنم
نی کجا این نکته ها آموخته؟
نی کجا داند نیستان سوخته؟
بشنو از من بهترین راوی منم
راست خواهی هم نی و هم نی زنم
نشنو از نی ،نی حصاری بیش نیست
بشنو از دل ، دل حریم دلبریست
نی چو سوزد ،خار خاکستر شود
دل چو سوزد خانه ی دلبر شود
گرچه نی زرد و ضعیف و لاغر و بیدست و پاست
چون عصای موسوی در خوردن غم اژدهاست
ز نغمه تا خدا یک کوچه راه است
بر این بیت بلندم نی گواه است
ای نی محزون نوایی ساز کن
ناله جانسوز را آغاز کن
مرحبا ای بازگوی رازها
از تو شد صاحب اثر آوازها
گفتم به نی چو حال من اشفته زین نواست
گر عشق نیست در دلت این ناله از کجاست
هر زیر و بم صدای تو را گوش و جان
هر پیچ و خم حدیث تو با روحم اشناست
اعضای وبلاگ 1050 نفر